چرا كوهنوردان سردرد ميگيرند؟
معمولا كوهنورداني كه در فصول سرد و زماني كه برف و يخ ارتفاعات را پوشانده است، به كوهستان رفته و از صخرههاي ناهموار صعود ميكنند، با خطرات بسياري مواجه ميشوند. اما يكي از مشكلات شايع ميان كوهنوردان كه به قول معروف گرما و سرما هم نميشناسد، سردرد است كه اغلب موجب ناراحتي كوهنوردان و ايجاد محدوديتهايي براي آنها ميشود. به نظر شما چرا صعود به ارتفاعات موجب سردرد ميشود؟
در ارتفاعات هوا رقيقتر است و در نتيجه ميزان اكسيژن هوايي كه استنشاق ميشود و به عبارتي، اكسيژن موجود در خون به ميزان قابل توجهي كمتر است. اگر سطح اكسيژن موجود در خون كاهش يابد، ميزان جريان خوني كه وارد مغز ميشود، افزايش مييابد. با افزايش شدت جريان ورودي به مغز عروق خوني متورم ميشوند و بافت مغز، پوسته نفوذپذيري كه مغز را احاطه كرده است، تحت فشار قرار ميدهد و اين تغييرات موجب سردرد ميشود. اما ممكن است همه كوهنوردان يا افرادي كه به ارتفاعات صعود ميكنند، با چنين تغييراتي مواجه نشوند چراكه در چنين شرايطي با كاهش ميزان اكسيژن در هوايي كه تنفس ميشود، شدت تنفس نيز در واكنش به اين تغييرات تا حد زيادي افزايش پيدا ميكند. به اين ترتيب ميزان دياكسيد كربني كه از طريق بازدم از بدن خارج ميشود، افزايش پيدا ميكند.
بدن كوهنوردان در واكنش به افزايش شدت تنفس، جريان خون ورودي به مغز را كاهش ميدهد. به اين ترتيب ميتوان گفت ميزان حساسيت يا به عبارتي آسيبپذيري افراد در برابر سردرد ناشي از صعود به ارتفاعات و شدت سر درد در افراد مختلف تا حد زيادي به افزايش يا كاهش شدت جريان ورودي به مغز بستگي دارد. چنانچه شدت جريان خوني كه وارد مغز ميشود، افزايش پيدا كند، فرد دچار سردرد ميشود و هر چه شدت اين تغييرات بيشتر باشد، شدت سردردي كه فرد درنتيجه صعود به ارتفاعات با آن مواجه شده است، به مراتب بيشتر خواهد بود.
در ارتفاعات بيش از 3 هزار متر (10 هزار پا)، فرد با تغييرات ناآشنايي با عنوان تورم مغزي ناشي از صعود به ارتفاعات (HACE) مواجه ميشود. بر اثر اين تغييرات بخشهاي مختلف مغز، از آب اشباع ميشود. برخلاف سردرد ناشي از صعود به ارتفاعات كه معمولا بيش از 90 درصد كوهنورداني كه به ارتفاعات بيش از 3000 متري صعود كرده اند، بايد با آن دست و پنجه نرم كنند، تورم مغزي بر اثر صعود به ارتفاع اختلال نادري است كه تنها در صد كمي از كوهنوردان، آن را تجربه كردهاند. اين اختلال معمولا با پيامدهايي مانند ايجاد اختلال در عملكرد مغز، توهم و احساس گيجي همراه است و در شرايطي كه كوهنورد پس از مواجه شدن با چنين شرايطي بلافاصله به ارتفاعات پايين تر انتقال داده نشود، ميتواند موجب مرگ شود.
در ارتفاعات هوا رقيقتر است و در نتيجه ميزان اكسيژن هوايي كه استنشاق ميشود و به عبارتي، اكسيژن موجود در خون به ميزان قابل توجهي كمتر است. اگر سطح اكسيژن موجود در خون كاهش يابد، ميزان جريان خوني كه وارد مغز ميشود، افزايش مييابد. با افزايش شدت جريان ورودي به مغز عروق خوني متورم ميشوند و بافت مغز، پوسته نفوذپذيري كه مغز را احاطه كرده است، تحت فشار قرار ميدهد و اين تغييرات موجب سردرد ميشود. اما ممكن است همه كوهنوردان يا افرادي كه به ارتفاعات صعود ميكنند، با چنين تغييراتي مواجه نشوند چراكه در چنين شرايطي با كاهش ميزان اكسيژن در هوايي كه تنفس ميشود، شدت تنفس نيز در واكنش به اين تغييرات تا حد زيادي افزايش پيدا ميكند. به اين ترتيب ميزان دياكسيد كربني كه از طريق بازدم از بدن خارج ميشود، افزايش پيدا ميكند.
بدن كوهنوردان در واكنش به افزايش شدت تنفس، جريان خون ورودي به مغز را كاهش ميدهد. به اين ترتيب ميتوان گفت ميزان حساسيت يا به عبارتي آسيبپذيري افراد در برابر سردرد ناشي از صعود به ارتفاعات و شدت سر درد در افراد مختلف تا حد زيادي به افزايش يا كاهش شدت جريان ورودي به مغز بستگي دارد. چنانچه شدت جريان خوني كه وارد مغز ميشود، افزايش پيدا كند، فرد دچار سردرد ميشود و هر چه شدت اين تغييرات بيشتر باشد، شدت سردردي كه فرد درنتيجه صعود به ارتفاعات با آن مواجه شده است، به مراتب بيشتر خواهد بود.
در ارتفاعات بيش از 3 هزار متر (10 هزار پا)، فرد با تغييرات ناآشنايي با عنوان تورم مغزي ناشي از صعود به ارتفاعات (HACE) مواجه ميشود. بر اثر اين تغييرات بخشهاي مختلف مغز، از آب اشباع ميشود. برخلاف سردرد ناشي از صعود به ارتفاعات كه معمولا بيش از 90 درصد كوهنورداني كه به ارتفاعات بيش از 3000 متري صعود كرده اند، بايد با آن دست و پنجه نرم كنند، تورم مغزي بر اثر صعود به ارتفاع اختلال نادري است كه تنها در صد كمي از كوهنوردان، آن را تجربه كردهاند. اين اختلال معمولا با پيامدهايي مانند ايجاد اختلال در عملكرد مغز، توهم و احساس گيجي همراه است و در شرايطي كه كوهنورد پس از مواجه شدن با چنين شرايطي بلافاصله به ارتفاعات پايين تر انتقال داده نشود، ميتواند موجب مرگ شود.
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت توسط دکتر علی بهشتی
|